مروری بر مجموعه شعر «سوگنامه باد» فاطمه بیرانوند؛دکتر سیدمهدی طباطبائی

یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۳

مرگ دنبال جایی برای زندگی می‌گردد

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - دکتر سیدمهدی طباطبائی، دانشگاه مطالعات بین‌المللی پکن

پس از مطالعه‌ی مجموعه‌شعر «سوگ‌نامه‌ی باد» سروده‌ی فاطمه بیرانوند، مفاهیم زیر در ذهنم برجسته شد که در این مجال آن‌ها را به رشتۀ قلم درمی‌آورم.

۱. مرگ‌آگاهی به‌مثابۀ رهایی

در سراسر آثار بیرانوند، جریانی از مرگ‌اندیشی را می‌توان دید؛ اما نه از جنس نگرشی منفی که آدمی را در نومیدی فروبرد، بلکه همچون دریچه‌ای به رهایی. در اشعار او، مردن به شاعر فرصتی می‌دهد تا از نو بسراید:

«من مرده‌ام

و باد

استخوان‌هایت را

هر شب در جایی پنهان می‌کند

حالا می‌توانم استخوان‌های دیگر را

با دریا

کوه‌ها

و سنگ‌ها

تقسیم کنم

و بی‌آن‌که به تو فکر کنم

شعری عاشقانه بنویسم

با انگشتان زنی که سال‌ها قبل مرده!»

در چنین اشعاری، شاعر مرزهای تحمیل‌شده را درمی‌نوردد و مرگ را به ابزاری برای رهایی بدل می‌کند. این مرگ، آگاهانه و خواسته می‌نماید و راهی است برای دست‌یابی به آرزوهای دست‌نیافتنی.

تکرار عبارتِ «من مرده‌ام» در دیگر شعرهایش نیز چشمگیر است:

«من مرده‌ام

و سایه‌ام هر روز با تو

در کافه‌ای در پایین‌شهر

قهوه می‌نوشد

سیگار می‌کشد.»

این دوگانگیِ «من» و «سایه» نمایانگر جدایی کالبد فیزیکی از حضور استعاری است. در حالی که هسته‌ی اصلی وجود از کار افتاده، سایه به زندگی ادامه می‌دهد. این نگاه، پارادوکس مرگ و زندگی را به هم می‌تند و گاه از مرگی عاطفی و پایان یک رابطه سربرمی‌آورد.

در جهان شعری بیرانوند، حتی می‌توان مرگ و زندگی را به تسخیر درآورد و جهان را کوچک‌تر کرد:

«مثل یک بیماری نادر شیوع پیدا می‌کنی

زندگی را از پا درمی‌آوری

مرگ را از پا درمی‌آوری

و جهان کوچک‌تر می‌شود!»

نباید فراموش کرد که واژگان مرتبط با مرگ در این مجموعه بسامد بالایی دارند:

«باید خودم را دفن می‌کردم

در گودالی که در قلبم کنده‌ای...

حالا اعتراف می‌کنم

کلمات زیادی را کشته‌ام

این شعر تنها کسی‌ست

که هر شب

قبرستان بزرگی را

در خواب‌هایم پیدا می‌کند

قبرستانی پر از صدای کسانی

که پیش از این تو را دوست داشته‌اند،

تو را دوست دارم

و خودم را چون کلمه‌ای

در گودال‌های این شعر دفن می‌کنم.»

۲. حفره‌های وجود و آفرینش هنری

شاعر در درون خود خلائی عمیق حس می‌کند:

«حالا می‌توانم

حفره‌های درونم را بشمارم

و تو را در گودالی عمیق‌تر دفن کنم

این تاریکی هم‌اندازه‌ی من نیست»

یا:

«حالا

با زخم‌هایم شعری بلند بنویس

و از حفره‌های درونم

مرگ را بیرون بکش

زندگی را بیرون بکش

تنهایی را بیرون بکش

با تنهایی‌ام حرف بزن»

این خلاء، محرک اصلی آفرینش هنری اوست. این حفره می‌تواند زاده‌ی فقدانی شخصی چون عشق یا آرزو باشد، یا نتیجه‌ی خلائی بزرگ‌تر در جامعه. به هر روی، ارزش آن در خلق آثاری چنین ژرف است:

«زمین غمگین است

ماه غمگین است

شب اینجاست

تا در حنجره‌ام گودالی حفر کند

و حروف نامت را در آن پنهان کنیم

تاریکی را در آن پنهان کنیم

روشنایی را در آن پنهان کنیم.»

بی‌گمان بدون این خلاء، بسیاری از شعرهای او پدید نمی‌آمدند؛ حفره‌ای که در آن جای خالی عشق و حسرت وصال را می‌توان دید:

«تکه‌ای از قلبم را برایت بفرستند

قلبم

گودالی‌ست

که شب را در آن پنهان کرده‌ام

چیزهای دور را در آن پنهان کرده‌ام

چیزهای نزدیک را در آن پنهان کرده‌ام

و منتظرم

مرگ بیاید

تکه‌های دیگرم را پیدا کند.»

تمام تکاپوی شاعر در آن است که بتواند این گودال‌های وجودی را با چیزی پر کند یا بپوشاند:

«من گودالی را که در قلبم کنده‌ام

با حروف نام تو

و شاخه‌های شکسته پر می‌کنم»

و باوری عمیق دارد که مرگ روزی این کار را خواهد کرد:

«و فکر می‌کند

مرگ

دنبال جایی برای زندگی می‌گردد

دنبال گودال‌هایی که در درون‌مان کنده‌ایم

گودال‌هایی خالی

گودال‌های عمیق

گودال‌هایی تاریک!»

۳. صدای زنانه و عشق در بستر زمان

اشعار بیرانوند کاملاً زنانه است و این را به روشنی می‌توان در بافت کلام دریافت؛ صدای زنی که روزی معشوق بوده و اکنون می‌داند تنها بخشی از تاریخ عاشق است:

«تو همانی

که شکوه اردیبهشت را دیده‌ای

و نام تمام معشوقه‌هایت را

معشوقه‌های قبل از من

معشوقه‌های بعد از من

همه را به باد گفته‌ای!»

او با ترسیم عشق‌های مرده یا نیمه‌جان، بر گذرا بودن و فناپذیری پیوندهای انسانی تأکید می‌ورزد. جالب آنکه این تقسیم‌بندی تنها به معشوقه‌ها محدود نمی‌شود، بلکه حتی به عکس‌ها نیز کشیده می‌شود:

«این شعر

با کلماتی زخمی

سطرهایی خونی مجروحم می‌کنند

عکس‌های قبل از تو

عکس‌های بعد از تو»

۴. تصویرگری و ساختار شاعرانه

بخش‌هایی از اشعار او را می‌توان از متن کلی جدا کرد و هر بار به تصویر و تعبیری تازه رسید:

«برگرد

موهایت را شانه کن

آفتاب غروب کرده است

و شب تنها کسی‌ست

که دنبال چشمان تو می‌گردد

تا زمان را در آن پنهان کند».

در چنین نمونه‌هایی، شاعر تنها روایت‌گر رویدادها نیست، بلکه خویشتنِ خویش را چونان آیینه‌ای فراروی ما می‌گیرد:

«اسبی از شاهنامه به سمت ما می‌آید

که فارسی را از یال‌هایش می‌پراکند

و کلمات قانعم می‌کنند

که این درخت

روح ماده‌ی زنی‌ست

که تاریخ را شیر می‌دهد

و تنها پنجره‌ها می‌توانند

ساعات طولانی بدون پلک زدن به جهان خیره شوند...»

یا در جای دیگر:

«می‌دانم

زیبایی‌ات

هر صبح با سرویس به کارخانه می‌رود

و هر غروب برمی‌گردد».

***

برای خانم فاطمه بیرانوند، روزهایی سرشار از شعر، عاطفه و آفرینش آرزومندم.

سیدمهدی طباطبائی

دانشگاه مطالعات بین‌المللی پکن

آبان‌ماه ۱۴۰۴

لینک خبرگزاری ایبنا

https://www.ibna.ir/news/542479/%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%AF

ملاقات با زبان در هیئتی جدید فرهنگی  06 آبان 1404 - 08:45

به نام خدا

نگاهی به «سوگنامه باد»، اولین مجموعه شعر فاطمه بیرانوند

-----------------------

ملاقات با «زبان» در هیئتی جدید

رضا اسماعیلی

----------------------

دهانم را می گردند

کلمات را پیدا نمی کنند

کبوترانی از گلویم می جهند

که نامت را

زیر پرهایشان پنهان کرده اند

نامت سنگین است

و حروفش

از قلبم بیرون می افتند

قلبم پیامبر نیست

شاعر است!

(شعر شماره ۱۰ ص ۲۹)

فاطمه بیرانوند از بانوان شاعری است که در مرز نوسرایی گام بر می دارد و در قالب سپید شعر می گوید. «سوگنامه باد» که اولین مجموعه شعر مستقل شاعر در سال های شاعری اوست، مجموعه ای درخشان و قابل تامل از سپیدسروده های او با مضامین اجتماعی، عاشقانه و آیینی(مذهبی) است.

اهل فن به خوبی می دانند که «نوسرایی» - به معنی واقعی کلمه - بسیار دشوارتر از کهن سرایی است. از همین روست که از میان هزاران هزار دفتر شعری که هر سال با پیشانی نوشت «شعر نو» چاپ و منتشر می شوند، تنها تعداد انگشت شماری از مرز توفیق می گذرند و در ذهن و زبان روزگار رنگ ماندگاری می گیرند.

بیرانوند نیز به تجربه دریافته است شاعری که برای بیان اندیشه ها و عواطف خود قالب های كلاسيك و سنتي را انتخاب مي كند، به صورت ناخودآگاه ذهن و زبانش به سمت استفاده از تعابیر و ترکیبات سنتی کشیده می شود. اما طبع آزمایی در قالب های نو، به مثابه تنفس در هوایی تازه است که منجر به بروز و ظهور خلاقیت و نوآوری می شود.

«همین روزها/ دست‌هایم میوه می‌دهند/ و ریشه‌هایم/ به رازهای پنهان در زیر خاک/ چنگ می‌اندازند...»

(فرازی از شعر ۱۳، ص ۳۳)

در قالب های نو ما با «زبان»، در هیئتی جدید ملاقات می کنیم. در شعر نو، تركيبات و تعابیر به روزتری به دیدار ما می آیند. در نتیجه محصول کار ما، تولد شعری دیگرگون و به دقیقه اکنون است. مخاطب نیز هنگام خوانش شعر، به خوبی این دقیقه را در می یابد که لحن و لهجه شعر امروزی است. در شعر کلاسیک اما، از آنجا که رهایی از «زبان سالاری» امری دشوار است، شاعر اگر از «نگاهی نو» و درک و دریافتی هستی شناسانه برخوردار نباشد، به ناگزیر در دامچاله کلیشه های سنتی سقوط می کند و از دایره خلاقیت و نوآوری به دور می افتد.

مجموعه شعر «سوگنامه باد» از دو منظر، مجموعه ای ممتاز و قابل تامل است. اول به اعتبار آن که دفتری مستقل از سپید سروده های شاعری نوگرا و نو اندیش است، و دوم از آن جهت که شاعر در آیینۀ شعرها، فارغ از وسوسه های «زبان بازی» و به دور از کلیشه برداری از این و آن، سیمای ادبی خود را تمام رُخ به تماشا گذاشته است. ما در این مجموعه به زمزمه سروده هایی بی نقاب و زلال می نشینیم که از تکرار و تقلید دورند و شناسنامه و هویتی شاعرانه دارند. شعرهای این دفتر، به پرندگانی سپیدبال می مانند که چشمان ما را دعوت به دیدن روشنایی هایی می کنند که از آسمان کلمات بر زمین می تابند.

نزدیکی لحن و لهجه شعرها به طبیعت صمیمی زبان از دیگر ویژگی های این مجموعه است. شعرهای این دفتر در نهایت صمیمت و سادگی سروده شده اند و به راحتی با خواننده ارتباط برقرار می کنند. شاعر در این مجموعه آنچنان نرم و آهسته قدم بر می دارد که شما در خوانش شعرها با هیچ گونه سختی و زمختی روبرو نمی شوید. زیرا وی در این مجموعه فارغ از زبان آوری و صنعت گری و صرفا به دنبال روایتی صادقانه از دنیای شاعرانۀ خویش است:

و فکر می کنم

رفتن یک کلمه است

آمدن یک کلمه است

مرگ یک کلمه است

زندگی یک کلمه

کلمات قدرت عجیبی دارند...

(فرازی از شعر شماره ۲۴ صص ۱۲۶)

شاعر در «سوگنامه باد»، در خلوتی سرشار از شعر و شعور، دغدغه‌های روشنش را در گوش زندگی واگویه می کند و چراغ در دست، به دنبال انسان می گردد. او به انسان بودن می‌اندیشد، به آزادی، صلح، عدالت. شاعر با لهجۀ مهربان شعر، هر صبح به اطلسی‌ها سلام می کند، بر صورت شمعدانی‌ها آب می پاشد، و بر سجاده‌ی سبز بهار، دو رکعت نماز شکفتن می خواند.

بیرانوند در «سوگنامۀ باد» مسافر سمت روشن دنیاست. شاعری که می خواهد از صورت خاک، بوی سیاه قفس را پاک کند و بر بوم آسمان، صدای بال پرنده را نقاشی.

‌او می‌نویسد تا «جنگ» از ذهن زمین عقب‌نشینی کند، «صلح» قد بکشد، و دهان تفنگ، به انکار فشنگ برخیزد.

‌شاعر می نویسد تا گوش دنیا از «صدای سخن عشق» پُر شود. چشم‌ها به مهر گشوده شوند، و قلب‌ها برای هم بتپند.

و شعر

رودخانه کوچکی ست

که هر روز ماهیانش را

در چشمان تو رها می کند...

(فرازی از شعر ۱۷ ، ص ۴۲)

***

پرنده ها خوابیده اند

درخت ها خوابیده اند

دریاها خوابیده اند

جهان را بیدار می کنم

روشنایی را بیدار می کنم

چشمان تو را بیدار می کنم...

(فرازی از شعر ۳۶، صص ۱۴۹ و ۱۵۰)

جان کلام آن که «سوگنامه باد»، دیداری شیرین و دلنشین با کلمات است. کلماتی بی نقاب که در خلوتی شاعرانه به دیدار ما می آیند، و ما را به ضیافت آفتاب می برند. تولد این مجموعه شعر ارزشمند، بر شهروندان کلمه و وارثان آب و خرد و روشنی مبارک باد.

لینک خبر :

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1404/08/06/3433838/%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF

***

#سوگنامه_باد
#فاطمه_بیرانوند
#کتاب_سوگنامه_باد
#شعر_فاطمه_بیرانوند

معرفی سوگنامه باد  اثر فاطمه بیرانوند

🟥 سوگنامه باد

اثر: فاطمه بیرانوند.

انتشارات: بامداد نو

تعداد صفحات: ۱۶۰

-----------

سوگنامه باد

شامل ۷۶ قطعه شعر سپید است با مضامین:

اجتماعی

اعتراضی

تغزلی

جنگ

که دلهره های زنانه چاشنی آن شده است.

در یک نگاه کلی

مجموعه ای است_ پخته و یکدست_ ترکیبی از دو دفتر که شعرش، به تعبیر خود شاعر؛ شعری است با " کلماتی مجروح " و " سطرهای خونی".

در این مجموعه کم نیستند سطرهای خوب و کشف های تازه همسنگ نمونه های زیر:

۱

_ وارونه است زندگی ام....

۲

_ سال ها بعد

سال های بعد

سال های بعدتر

می توانی به برگ های تازه ام دست بزنی

و عجیب ترین راز جهان این باشد

که هر هزار سال یک بار می توانی

به چشمانم نگاه کنی

۳

فکرهایم

سربازانی کشته شده اند

در خیابان ها

اتاق ها

و کافه ها

زخمی ام

شبیه خواب های این دوربین عکاسی

که از جنگ عکس می گیرد

و هرچه می دوم

به باد شبیه تر می شوم

قبل از تو

آن سمت صلح دنبال صدای کبوترها می گشت

آن سمت صلح جوان بود....

صحبت درباره سوگنامه باد زیاد است و فرصت کم.

در پایان سخن؛ علاقمندان شعر را به خوانش این مجموعه و آشنایی با دنیای شاعر دعوت می کنم.

#رضا روشنی _ نویسنده

کانال ادبیات . روشنی

ورود رسمی یک شاعر با چاپ اولین کتاب

.

صادق رحمانی، مدیر و سردبیر مجله ادبی چامه

ورود رسمی یک شاعر با چاپ اولین کتاب. چند روز پیش مجموعه شعر سوگنامه باد به دستم رسید، از شاعری به نام #فاطمه_بیرانوند.

شعرهای بیرانوند در این مجموعه عمدتاً در امتداد شعر منثور, قرار می‌گیرند. ویژگی بارز زبانش «ایجاز» است؛ همان‌طور که در شعر ۱۰ ص ۲۹ می‌بینیم:

«دهانم را می‌گردند / کلمات را پیدا نمی‌کنند...»

گزاره‌ها کوتاه‌اند، اما پشت آن‌ها لایه‌ای از معنا قرار دارد. در واقع، شاعر با کمترین کلمات بیشترین بار عاطفی را منتقل می‌کند؛ رویکردی که به آن «چگالی معنایی» می‌توان گفت. مثلاً در شعر ۱۱ صفحه‌ی ۳۰: «پیرهنم را بر می دارم / و مثل پرنده‌ای که مسیر بازگشت را فراموش کرده است / به خاطرات زنی که هرگز ندیده‌ام / کوچ می‌کنم.»

اینجا انسان به‌مثابه موجودی است بی‌قرار که جای بازگشت خود را از دست داده است. شعرها اغلب کوتاه‌اند و بیشتر بر لحظه‌ی عاطفی تکیه دارند. بیشتر شعرها فاقد پیرنگ خطی‌اند و بیشتر به «پاره‌های زبانی» و ساختن جمله‌های تابناک در دل شعر تمایل دارد. این انتخاب، همسو با سنت شعر کوتاه دهه‌های اخیر در ایران است. «سوگنامه باد» نخستین دفتر مستقل بیرانوند است، اما او پیش‌تر با حضور در جایزه‌های (#شعر_خبرنگاران و #کتاب_سال_بهاران) خود را در فضای حرفه‌ای معرفی کرده بود. در نتیجه، انتشار این کتاب را می‌توان ورود رسمی او به صحنه‌ی شعر امروز دانست.

انتشار کتاب توسط نشر #بامداد_نو و محمد ولی‌زاده، که خود روزنامه‌نگاری فعال و پیگیر ادبیات است، اهمیت مضاعف دارد. زیرا او معمولاً به دنبال چاپ کتاب‌هایی است که از نظر جریان‌سازی ارزش افزوده داشته باشند. قرار گرفتن «سوگنامه باد» در مجموعه‌ی «سپهر شعر» نشان می‌دهد که این اثر نه به‌عنوان یک تجربه‌ی فردی گذرا، بلکه به‌عنوان بخشی از نقشه‌ی ادبیات معاصر ایران دیده شده است. #سوگنامه_باد اثری است که می‌توان آن را در تقاطع دو رویکرد دید: از یک‌سو زبان موجز و تصویرهای ساده، و از سوی دیگر نگاه هستی‌‌محور و زنانه. شعرهای بیرانوند ساده‌اند، اما در لایه‌های زیرین، مسئله‌ی هستی، هویت، و جایگاه زن در متن جهان معاصر را پیش می‌کشند. انتشار این دفتر، به یاری #محمد_ولی‌زاده، عملاً تثبیت یک صداست؛ صدایی که در میان سکوت و باد، سعی دارد خودش را به ما برساند.

.

تدفین شاعر/ یادداشتی بر مجموعه شعر «سوگنامه‌ی باد» فاطمه بیرانوند

شماره ۱۹۹۵ روزنامه #نقدحال منتشر شد

✅ تاریخ انتشار: پنجشنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴تدفین شاعر

یادداشتی بر مجموعه شعر «سوگنامه‌ی باد» فاطمه بیرانوند(دکترعلی تسلیمی)

مجموعه‌ی پیشِ‌رو، با کلیدواژه‌های مرگ، خاک، زمان، ساعت، سنگ، جنگ، باد، تکه‌تکه بودن، تنهایی و تاریکی در برابر روشنایی، لبخند، چشم، قلب، زندگی، نام، آوازه، واژه یا کلمه و شعر، ساختار اندام‌وار و یک‌دستی دارد و نشان می‌دهد که شاعر، به فکر و زبان ویژه‌ی خود رسیده است.

«سوگنامه‌ی باد» به‌جز واژه‌های انتزاعی مذهبی، از واژه‌ها و جمله‌های انتزاعی، بهره‌های مادی می‌گیرد. در بخش پایانی شعر 1، آمده است: «حالا/ نه به انگلیسی‌ها فکر می‌کنم/ نه روس‌ها/ و نه نازی‌ها/ به کشوری می‌مانم/ که در جنگ جهانی اول/ با لبخندی کوچک اشغال شده باشد.» (12) سادگی اشغال ایران به‌سادگی اشغال گوینده می‌ماند. اما چیزی که کل این انتزاعات را مادی می‌سازد، واژه‌ی درخشان «لبخند» است. پایانی عاطفی در درون زمینه‌های خشونت و نه پس از آن. شعرهای دیگری نیز این طرز کار را دارند که شعر 9 را می‌خوانیم:

باید خودم را دفن می‌کردم/ در گودالی که در قلبم کنده‌ای/ و دنبال باد بدوم در خیابان/ بدوم در شعر/ بدوم در گذشته/ دنبال کلمه‌ای بگردم/ که دهان کوچکی داشت/ و چیزهای بزرگی می‌گفت/ مثلاً این‌که زمین دیوانه است/ قطاری که سوت می‌کشد/ دیوانه است/ و من که دنبال تو می‌دوم / دیوانه‌ی توام/ هرچه را می‌شنوم/ تکرار می‌کنم/ هرچه را می‌بینم/ تکرار می‌کنم/ حالا اعتراف می‌کنم/ کلمات زیادی را کشته‌ام/ این شعر تنها کسی است که هر شب قبرستان بزرگی را در خواب‌هایم پیدا می‌کند/ قبرستانی پر از صدای کسانی/ که پیش از این تو را دوست داشته‌اند/ تو را دوست دارم/ و خودم را چون کلمه‌ای/ در گودال این شعر دفن می‌کنم» (28)

شعر آغازی اثر گذار دارد: گوینده می‌خواهد در گودال دلی که معشوقش کنده بیفتد و بمیرد، اما فعلاً می‌‌دود در شعر تا واژه‌ای بیابد که با کمترینش، بیشترین را گفته باشد. دویدن قطار و حرکت زمین دیوانه‌وار است، اما گوینده تنها در حرکت خود اوبژه‌ی دیوانگی‌اش را به رخ می‌کشد. زمین دیوانه است، قطار دیوانه است، اما نمی‌گوید من دیوانه‌ام. وی با گفتن «دیوانه‌ی توام»، معنای دیوانه را از انتزاعی بودن و شعر را از یکنواخت بودن بیرون می‌آورد. دیوانگی آن‌ها معنای اثرگذار «دیوانه‌ی توام» را ندارد: واژه‌ی تکرار و اعتراف، بیهوده وارد شعر نشده است. «دیوانه‌ی تو» با کشتن واژگان زیاد تنها کلمه‌ای تکراری و اعترافی می‌گوید، ولی این کلمه چیز بزرگی است. خودآگاهِ دیوانه مرده است و شعر، تنهازنده و «تنهاکسی» است که در ناخودآگاه و خواب‌های این دیوانه به دنبال قبرستانی است که واژه‌ی دوست داشتن یا کلمه‌ای درباره‌ی دوست داشتن بیابد، گوینده در درون همین شعر خود را دفن می‌کند، شاید این شعر روزی بتواند آن کلمه را به مخاطبش که ای‌بسا همان معشوقش باشد بگوید.

آری این شعر زنده است و گوینده اگر در خاک فرورفته، شعرش زنده است و میوه می‌دهد: «همین روزها/ دست‌هایم میوه می‌دهند/ و ریشه‌هایم/ به رازهای پنهان در زیر خاک/ چنگ می‌اندازند...» (33) گوینده که گاهی به شعر دگردیسی می‌یابد، در شعر 20 میل کاوشِ مخاطب در خود را دارد، ولی نومیدانه می‌گوید: بیا در ناخودآگاه شعرم کلیدت را بچرخان و از آن‌جا «آفتاب و کلمات را پاک کن/ من شعری هستم/ که کسی آن را ننوشته/ وکسی آن را نمی‌خواند» (48). دفتر دوم نیز در همین کتاب، ادامه‌ی همین شعرهاست. در بخش پایانی شعر 12 آمده است:

...برگردیم/ ماه را کشف کنیم/ تنهایی را کشف کنیم/ و شعر/ همان موجود زنده‌ای باشد/ که هر شب کلمات را/ در چاه می‌اندازد/ برمی‌گردم/ روشنایی را جدا می‌کنم/ تاریکی را جدا می‌کنم/ مرگ چیزی نمی‌گوید/ زندگی حرف نمی‌زند/ و باد/ از خواب‌ها و خاطرات جهان عبور می‌کند.» (102)

شعر این‌‌بار در ناخود‌آگاه چاه قرار می‌گیرد و یا آن کلمه‌اش را به چاه می‌گوید. در افسانه‌ها کسانی هستند که با چاه سخن می‌گویند که یکی از آن‌ها افسانه‌ی گوش دراز اسکندر است که به‌گونه‌ی مشابه در افسانه‌های جهان و نیز اسکندرنامه‌ی نظامی آمده است: کسی که راز گوش اسکندر را می‌داند، نمی‌تواند از بیان آن خودداری کند، به‌ناچار به چاه می‌گوید و از چاه نی‌ای می‌روید که با دمیدن باد یا چوپان در آن، رازش را بازگو می‌کند. افسانه‌گردانیِ این شعر آن است که شعر راز نامیرایی است «و شعر/ همان موجود زنده‌ای» است «که هر شب کلمات را/ در چاه می‌اندازد» و باد از این خاطرات عبور می‌کند. در شعر 11 از دفتر اول این مجموعه، پرنده به جای باد با این خاطرات سروکار دارد:

پیراهنم را برمی‌دارم/ و مثل پرنده‌ای/ که مسیر بازگشت را/ فراموش کرده است/ به خاطرات زنی که هرگز ندیده‌ام/ کوچ می‌کنم» (30)

گوینده با پیراهنش به مانند پرنده در مسیری بی‌بازگشت حرکت می‌کند. زیرا این پرنده راهش را فراموش کرده است. فراموشی، همان گم شدن خاطرات است، اما وی می‌رود تا خاطرات را پیدا کند، ولی خاطرات آن زنی که هرگز او را ندیده، چه ربطی می‌تواند با گوینده و فراموشی‌اش داشته باشد؟ پس آن زن می‌تواند آینده‌ی گوینده باشدکه هنوز او را ندیده و خاطراتش شعرهایی باشد که فراموش کرده و یا هنوز نگفته است. وی این بار تلاش می‌کند که زنده شود و با خواندن شعرهای خود، به خودش و شعرش زندگی بخشد. گوینده هنوز مرده است، اما شعرش همان دوست داشتن است که زنده می‌ماند: «به گذشته زنگ می‌زنم/ که رفته است چشمانت را پیدا کند/ به آینده زنگ می‌زنم/ که چشمانت را فراموش کرده است/ به خودم زنگ می‌زنم/ که سال‌هاست مرده‌ام/ و هنوز دوستت دارم» (120). شگرد شاعر این است که با ردیف کردن حرف‌های به‌ظاهر انتزاعی و تکراری، معجونی مادی و محسوس برای خواننده فراهم می‌کند. در بخشی از شعر 11 از دفتر دوم آمده است: «باد/ سنگی در قلبم می‌اندازد/ سنگی را در چشمم/ و من سنگ تو را به سینه می‌زنم.» (100) سه خط اول انتزاعی است و خط پایانی از شدت عامیانگی انتزاعی است، اما هنر شاعر در شیوه‌ی کار و همنشینی جذاب آن‌ها برای محسوس کردن نامحسوسات است.

#دکتر_علی_تسلیمی

#فاطمه_بیرانوند

آدرس سایت روزنامه

👇👇👇

naghdehal.com

@naghdehall

مجموعه شعر «سوگنامه باد» سروده فاطمه بیرانوند توسط انتشارات بامداد نو منتشر شد.

مجموعه شعر «سوگنامه باد» سروده فاطمه بیرانوند توسط انتشارات بامداد نو منتشر شد.

...................

به گزارش پایگاه خبری شاعر، مجموعه شعر «سوگنامه باد» سروده فاطمه بیرانوند توسط انتشارات بامداد نو منتشر شد. این اثر به عنوان چهارمین جلد از مجموعه «سپهر شعر» و نخستین دفتر مستقل این شاعر، در ۱۶۰ صفحه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

فاطمه بیرانوند از شاعران با سابقه در عرصه شعر معاصر است که پیش از این نیز توجه محافل ادبی را به خود جلب کرده بود. از مهمترین سوابق ادبی وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

· نامزدی در چهاردهمین جایزه شعر خبرنگاران

· کسب عنوان برگزیده در دو دوره متوالی هفدهمین و نوزدهمین دوره جایزه شعر خبرنگاران

· دریافت جایزه کتاب سال بهاران در سال ۱۴۰۳

شعر معاصر فارسی عرصه پویا و پرشماری از تجربیات شاعران است. در دهه های اخیر، گرایش زنان به سرودن شعر پیوسته بیشتر شده و آنها توانسته اند با زبان شعر، احساس، اندیشه و نیازهای عاطفی خود را بیان کنند .

ادامه خبر👇👇👇👇👇👇👇👇

https://shaer.ir/sognameh-bad-14040711/

انتشار مجموعه شعر " سوگنامه باد" از فاطمه بیرانوند

انتشار مجموعه شعر «سوگنامه باد» از فاطمه بیرانوند

انتشارات بامداد نو به تازگی مجموعه شعری با عنوان «سوگنامه باد» سروده فاطمه بیرانوند را منتشر کرده است. این اثر که جلد چهارم از مجموعه «سپهَر شعر» به شمار می‌رود، با نظارت محمد ولی‌زاده و در ۱۶۰ صفحه به چاپ رسیده است.

شعرهای بیرانوند پیش‌تر در جشنواره‌های ادبی مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ از جمله نامزدی در بخش ویژه چهاردهمین دوره جایزه شعر خبرنگاران، برگزیده شدن در هفدهمین و نوزدهمین دوره همین جایزه، و دریافت جایزه سومین دوره «کتاب سال بهاران» در بخش ویژه شاعران بدون کتاب.

«سوگنامه باد» نخستین دفتر مستقل شاعر است و در تیراژ ۴۴۰ نسخه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان منتشر شده است. این کتاب اکنون در کتاب‌فروشی‌ها و از طریق مراکز پخش انتشارات بامداد نو در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.